میکروب، میکروارگانیسم یا ریزاندامگان[۱] جانداران ریزی هستند که
تقریبا در همه جا حضور دارند از کف اتاق تا درون هوا و آب از روی
پوست و موهایمان تا درون بدن همه جانداران. دانش میکروبیولوژی به
بررسی ریزاندامگان میپردازد[۲].
بطور کلی در طبیعت ۳ نمونه ریزاندامگان (میکروارگانیسم) وجود دارد؛
تجزیه (فاسد) کنندههای تدریجی(به انگلیسی: degenerative
Microorganisms)
خنثیها، سازشکارها، فرصت طلبها (به انگلیسی: neutral
Microorganisms)
سازندهها با احیا کنندهها (به انگلیسی: regenerative
Microorganisms)
میکروارگانیسمهای سازنده (و ریزاندامگان کارآ) همان طور که از
نامشان پیداست کار سازندگی و احیا را بر عهده دارند.
میکروارگانیسمهای فاسد کننده بر خلاف راه وروش میکروارگانیسمهای
سازنده رفتار میکنند. میکروارگانیسمهای خنثی، بزرگترین گروه را
تشکیل میدهند. آنها در محیط به گروهی که حاکم و چیرهاست
میپیوندند. بنابراین هنگامی که در محیطی میکروارگانیسمهای سازنده
واحیا کننده بیشتر میشوند خنثیها به روند سازندگی میپیوندند.
ریزاندامگان برای سوخت وساز و انجام فرایندهای زیستی خود از منابع
آلی و معدنی موجود در محیط تغذیه میکنند. این ارگانیسمها طی
فرایندهای متفاوت، هنگامی که در معرض یونهای فلزی قرار میگیرند،
آنها را در درون یا بر روی دیواره سلولی خود انباشته میکنند. این
انباشتگی اغلب منجر به تولید ذراتی است که در اندازههای
نانوذرهها دستهبندی میشوند.
ابن سینا دانشمند ایرانی سدههای دهم و یازدهم میلادی به این موضوع
پی برده بود که موجودهای ریزی موجب بیماری میشوند. هرچند
نمیتوان به او، عنوان کاشف میکروبها را نسبت داد و این کار توسط
آنتونی فان لیوونهوک انجام شد. هوک با میکروسکوپ ابتداییاش به
مشاهده آب برکه پرداخت و دریافت که موجودهای ریزی در آن وجود دارد.
از دیگر افراد مهم این زمینه میتوان به رابرت کُخ اشاره کرد که
باکتری بیماری سل را کشف نمود.
احتمال وجود میکروارگانیسمها یا میکروبها قرنها قبل از کشف این
موجودات زنده مورد بحث دانشمندان گوناگونی واقع شده بود. تا اینکه
نهایتا در قرن ۱۷ میلادی بشر به وجود چنین موجوداتی اطمینان حاصل
کرد. احتمال وجود چنین موجودات در آیین برهمایی ذکر شدهاست.
همچنین فردی به نام مارکوس ترنتیوس که یک رومی بود در مورد زندگی
یا کشاورزی در نزدیکی لجن زار هشدار داد و اینگونه نوشت: «.... و
موجوداتی وجود دارند که با چشم دیده نمیشوند و در هوا معلق هستند
و از طریق دهان و بینی وارد بدن میشوند و بیماری ایجاد میکنند.»
این کتاب که کشاورزی نام داشت در قرن ۱ قبل از میلاد نوشته شده
بود.
آنتونی فان لیوونهوک (۱۶۳۲ - ۱۷۲۳) تقریبا اولین انسانی بود که
توانست میکروارگانیسمها را ببیند. او این کار را با میکروسکوپی
انجام داد که خودش ساخته بود. او اولین کسی بود که از ابزاری به
نام میکروسکوپ برای مشاهده اشیا استفاده کرد. کتاب میکروگرافی که
در سال ۱۶۶۵ توسط فان لیوونهوک منتشر شد, به بررسی میکروسکوپی
سلولهای گیاهی پرداختهاست.
قبل از کشف میکروارگانیسمها توسط فان لیوونهوک در ۱۶۷۵, چگونگی
تبدیل انگور به سرکه یا شیر به پنیر و ماست و یا چگونگی فساد مواد
غذایی برای همه معمایی حل نشدنی بود. بعد از اینکه هوک گزارش داد
موجودات زندهای وجود دارند که با چشم غیر مسلح دیده نمیشوند برای
مدت کوتاهی این سوال باز هم بی جواب ماند چرا که هوک نتوانست
ارتباط بین میکروارگانیسمها با این معماها را توجیه کند. ولی چند
سال بعد از کشف میکروارگانیسمها و با مطالعههایی که اسپالانزانی
و پاستور انجام دادند علاوه بر پاسخگویی به این معما ها, به فرضیه
اشتباه و خرافاتی به وجود آمدن موجودات زنده از مواد غذایی در حال
فساد هم پایان داده شد.
لازارو اسپالانزانی (۱۷۲۹ - ۱۷۹۹) با مطالعهای خود نشان داد که
جوشاندن یک ماده غذایی میکروارگانیسمهای داخل آن را از بین میبرد
و این موضوع از فساد ماده غذایی جلوگیری میکند. همچنین او نشان
داد میکروارگانیسمها فقط باعث فساد مواد غذایی ای میشوند که در
مجاورت هوا قرار داشته باشند.
لویی پاستور (۱۸۲۲ - ۱۸۹۵) مطالعههای اسپالانزانی را ادامه داد و
به نتایج جالب تری دست یافت. او با مطالعههای خود نشان داد حتی
اگر ماده غذایی را در تماس هوایی که از فیلترهای خاصی عبور داده
شدهاست هم قرار دهیم باز هم ماده غذایی فاسد نمیشود. این
فیلترها از عبور میکروارگانیسمها جلوگیری میکردند. پاستور با
این آزمایشهایش نشان داد که عوامل فساد مواد غذایی همان
میکروارگانیسمها هستند که از طریق هوا و گرد و غبار ارد مواد
غذایی میشوند و با رشد و تکثیر در آن منجر به فساد مواد غذایی
میگردند.
در سال ۱۸۷۶, رابرت کخ (۱۸۴۳ - ۱۹۱۰) نشان داد که میکروارگانیسمها
عامل به وجود آمدن برخی از بیماریها هستند. رابرت کخ در
مطالعههای خود متوجه شد در خون افراد آلوده به آنتراکس (سیاه زخم)
تعداد زیادی باکتری باسیلوس آنتراسیس وجود دارد. کخ متوجه شد
میتواند با انتقال مقدار جزئی خون از حیوان آلوده به حیوان سالم,
باعث بیمار شدن حیوان سالم شود. همچنین کخ توانست باکتریهایی که
از خون یک فرد آلوده گرفته بود را در یک محیط مغزی کشت داده و سپس
با انتقال آنها به جانور سالم باعث بیماری آن جانور شود. بنابر
این آزمایشها و بررسیها کخ اصول و قواعدی را مطرح کرد که میتوان
از آنها برای تشخیص بیماری زایی یک میکروب استفاده کرد. این اصول
و قواعد به طور گسترده در میکرب شناسی استفاده میشوند و اصول کخ
نام دارند.